سفارش تبلیغ
صبا ویژن























دو همدل

خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار 

حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار  

انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن 

اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار 

با تار و پود این شب باید غزل ببافم 

وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار 

دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست 

بار ترانه ها را از دوش عشق بردار 

بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم 

دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار 

وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد 

پرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار  

شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود 

کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار 

از پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوس 

از شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار 


نوشته شده در سه شنبه 90/12/16ساعت 2:42 عصر توسط سمیرا وآرش نظرات ( ) | |

 

پیش بیا ! پیش بیا ! پیشتر

تا که بگویم غم دل بیشتر

دوست ترت دارم از هر چه دوست

ای تو به من از خود من خویشتر

دوست تر از آن که بگویم چقدر

بیشتر از بیشتر از بیشتر

داغ تو را از همه داراترم

درد تو را از همه درویشتر

هیچ نریزد به جز از نام تو

بر رگ من گر بزنی نیشتر !


نوشته شده در سه شنبه 90/12/16ساعت 2:5 عصر توسط سمیرا وآرش نظرات ( ) | |

عشق یعنی لایق آرش شدن …

عشق یعنی سوختن تا ساختن ، 
عشق یعنی عقل و دین را باختن ، 
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ، 
عشق یعنی گم شدن در باغ دل ، 
عشق یعنی تو ملامت کن مرا، 
عشق یعنی می ستایم من تو را ، 
عشق یعنی در پی تو در به در ، 
عشق یعنی یک بیابان درد سر، 
عشق یعنی با تو آغاز سفر ، 
عشق یعنی قلبی آماج خطر، 
عشق یعنی تو بران از خود مرا ، 
عشق یعنی باز می خوانم تو را ، 
عشق یعنی بگذری از آبرو ، 
عشق یعنی کلبه های آرزو، 
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام ، 
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ، 
عشق یعنی دل سپردن تا ابد ، 
عشق یعنی سروهای سر بلند ، 
عشق یعنی خارها هم گل کنند، 
عشق یعنی تو بسوزانی مرا ، 
عشق یعنی سایه بانم من تو را ، 
عشق یعنی بشکنی قلب مرا ، 
عشق یعنی می پرستم من تو را، 
عشق یعنی آن نخستین حرفها ، 
عشق یعنی در میان برفها ، 
عشق یعنی یاد آن روز نخست ، 
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست ، 
عشق یعنی تک درختی در کویر ، 
عشق یعنی عاشقانی سر به زیر، 
عشق یعنی بگذری از هفت خان ، 
عشق یعنی آرش و تیر و کمان ...

عشق یعنی بی پروا شدن    سعی از قطره تا دریا شدن


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/27ساعت 2:17 صبح توسط سمیرا وآرش نظرات ( ) | |

 من باشم وتو باشی وباران ،چه دیدنی ست

 


بی چتر،حس پرسه زدنها نگفتنی ست



پاییز با تو فصل دل انگیز بوسه هاست



با تو صدای بارش باران شنیدنی ست



خیسم شبیه قطره های باران،شبیه تو



تصویر خیس قطره ی باران کشیدنی ست



این جاده باتو تا همه جا مزه می دهد



این راه نا کجای من وتو رسیدنی ست؟!



باران ببار...بهتر از این نمی شود


من باشم وتو باشی وباران، چه دیدنی ست

 


 


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/27ساعت 2:8 صبح توسط سمیرا وآرش نظرات ( ) | |


 ماه من غصه چرا؟


تو مرا داری و من

 
هر شب و روز


آرزویم همه خوشبختی توست...


ماه من دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن


کار آن هایی نیست که خدا را دارند


ماه من غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید


یا دل شیشه ای ات از لب پنجره ی عشق، زمین خورد و شکست


با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن


و بگو با دل خود که خدا هست خدا هست...

 


نوشته شده در سه شنبه 90/11/25ساعت 12:24 صبح توسط سمیرا وآرش نظرات ( ) | |

شـوری سرا پا کن مرا

 شیـدای شیـدا کن مرا

 بغضِ گلـویم را ببین

 عقــده دل وا کن مرا

 از نوشِ خود نوشم بده

 شیـرین و عذرا کن مرا

 مجنون ترا زمجنون بشـو

 لیـــلای لیـــلا کن مرا

 زیبـای زیبـا می شوم

 از نو تماشا کن مرا

همچون کویر خسته ام

 ســرشارِ دریا کن مرا.


نوشته شده در سه شنبه 90/11/18ساعت 1:38 صبح توسط سمیرا وآرش نظرات ( ) | |

 

تو را ای گل کماکان دوست دارم

 به قدر ابر و باران دوست دارم

 کجا باشی کجا باشم مهم نیست

تو را تا زنده هستم دوست دارم

دوستت دارم عزیزم...


نوشته شده در شنبه 90/11/15ساعت 12:26 صبح توسط سمیرا وآرش نظرات ( ) | |

در حضور خارها هم میتوان یک یاس بود

در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود

می شود حتی برای دیدن پروانه ها

شیشه ها ی مات یک متروکه را الماس بود

دست در دست پرنده،بال در بال نسیم

ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود

کاش می شد حرفی از کاش می شد هم نبود

هر چه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود

 

بخند به دنیا

 روزی مجنون از سجاده شخصی عبور کرد

 مرد نماز را شکست و گفت مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم

 تو چگونه این رشته را بریدی مجنون لبخندی زد

 و گفت : عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم چگونه تو عاشق خدایی و مرا دیدی؟


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/13ساعت 2:37 عصر توسط سمیرا وآرش نظرات ( ) | |

<      1   2      

آخرین مطالب
» تاوان........
مدارا
نغمه
باغ پژمرده
دل تنگت نیستم اما......
خدا حافظ
آرش جان......
بی تو......
سادگی....
من صبورم اما....
سمیرای عزیزم.....
تقدیم به سمیرای عزیزتر ازجانم
تقدیم به آرش عزیزم.....
من باشم و تو باشی.......
ماه من.......
[همه عناوین(18)]

Design By : RoozGozar.com

کد موسیقی برای وبلاگ